اخلاق ، سکه ها ، برادران لیلا
لیلا در 40 سالگی تمام زندگی خود را صرف مراقبت از پدر و مادر و چهار برادرش کرده است. خانواده ای که در شرایط اقتصادی سخت مدام و بدهی های مکرر مدام در دعوا و جدال به سر می برند. لیلا در حالی که برادرانش برای گذران زندگی به سختی زندگی می کنند، نقشه می کشد با فروش سکه های پس انداز پدر یک بوتیک با برادران خود راه بیاندازد و تلاش می کند برادرانش به ثبات دست یابند.
به نظر کلبرگ، روانشناس امریکایی، استدلال اخلاقی ما رفتار اخلاقی مان را جهت می دهد و هر چقدر این استدلال پخته تر باشد، رفتار ما به لحاظ اخلاقی توجیه پذیرتر و وجدان ما آرام تر است
او سه سطح کلی استدلال اخلاقی را بیان کرده است:
سطح یک استدلال اخلاقی: آن چیزی درست است که منجر به تنبیه نشود و یا منجر به پاداش شود.
در این دیدگاه شاید رفتار لیلا اخلاقی نبود. چون هم از سمت برادران، و هم از سمت پدر و مادر مورد سرزنش قرار گرفت؛ مضاف بر آن، ارزش پول پدر بعد از فروش سکه ها سقوط کرد و همه لیلا را مسبب این مشکلات میدانستند.
در سطح دو: آنچیزی اخلاقی است که با رسوم و قواعد جمعی و فرهنگی ما مطابقت داشته باشد، یا افراد قدرتمند که تعیین کننده قانون هستند، بپسندند.
اگر در این سطح فکر کنیم، باز هم رفتار لیلا اخلاقی نبود. پدر او می توانست بخاطر تعهد محضری که به پسر غلام داده بود، به زندان برود. یا اصلاً پدر می توانست از فرزندان خود شکایت کند. رفتار لیلا واضحاً هم غیرقانونی بود و هم خلاف سنت خانوادگی که بر حرمت پدر و مادر تأکید میکند.
سطح سه: آن چیزی اخلاقی است، که در راستای رفاه و منفعت همگانی باشد. شخص بر اساس وجدان بیدار خودش تصمیم می گیرد. به عبارتی فرد فارغ از موقعیت و قضاوت دیگران رفتار می کند تا پیش خودش شرمنده نشود.
اگر در این سطح فکر کنیم، رفتار لیلا اخلاقی بوده. او تلاش کرده در راستای اهداف درازمدت مالی و اجتماعی خانوادهاش ایستادگی و حتی فداکاری کند. لیلا باور داشته که خیالبافیها و ولع پدر برای قدرت و احترام و بزرگی، خانواده را از آنچه هست، فقیرتر میکند. او تصمیم گرفته تمام سرزنشها و گرفتاریها را به جان بخرد ولی خانواده را نجات دهد.
0 Comments